دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 11 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 9 |
*مقاله خاطره های پرویز دوایی وقصه های ان*
امسال برای دوستداران قصه - خاطرههای پرویز دوایی، سال خاطرهانگیزی دارد میشود.
بعد از چاپ مجموعة «بلوار دلهای شکسته»، خبر رسید که ترجمة دوایی از فیلمنامة «جانی گیتار» هم بعد از مدتها مجوز چاپ گرفته است و دوایی در کار آمادهسازی کتاب «نامههای پراگ» نیز هست.
به اینها اضافه کنید چاپ دوم «ایستگاه آبشار» و چاپ چهارم «تنهایی پرهیاهو» که در همین هفته به بازار آمدند.
ظاهرا نثر سهل و ممتنع پرویز دوایی دارد ارزش خودش را نشان میدهد و روز به روز هواخواهان بیشتری پیدا میکند.
این دو صفحه پرونده کوچک، برای ادای دین و لذتی که سالهاست از آثار دوایی بردهایم شاید کمترین کار ممکن باشد، که حالا با این خبرهای خوب - که یکجا احاطهمان کردند- بهانه و فرصتش به دست آمد.
حالا دیگر نوشتن دربارة پرویز دوایی داستاننویس (و نه فقط منتقد سینما)، به اندازة سه چهار سال قبل که برای اولین بار دربارهاش نوشتم، خیلی عجیب نیست.
کمکم دارد حقانیتاش ثابت میشود و خوانندههای کتابهای ادبی، یواشیواش میپذیرند نوشتههای دوایی زیر عنوان «قصه» چاپ و دربارهاش بحث شود. همین الان که این یادداشت را مینویسم مجموعة قصة «ایستگاه آبشار» پرویز دوایی قرار است به چاپ دوم برسد و مجموعههای قدیمیترش بعضیها کمیاباند یا به چاپهای دوم و سوم رسیدهاند.
ما البته پرویز دوایی را پیشتر از اینها کشف کردیم. نه با نقد فیلمهایش که به سن ما قد نمیداد و معروفترینهایش متعلق به اواخر سالهای 1340 و اوایل 1350 بود، بلکه با بهاریههایی که تک و توک از پراگ میفرستاد و در مجلة «فیلم» آن سالها، هر چند ماه یک بار چاپ میشدند.
این بهاریهها به سنت معمول ـ که شاید پایهگذارش خود دوایی بود ـ در وصف زیباییهای از دست رفته بود و ویترینهای خوش آب و رنگ و خیابانهای تمیز و دختربچههای زیبا و پسربچههای شیطان و البته سینما. دربارة اینکه چقدر این چیزها خوب بودند و دیگر نیستند.
این بهاریهها ـ که حالا دیگر به نظرم با خیال راحت میتوانیم اسمش را «قصهها» بگذاریم ـ خط روایی کمرنگی داشتند: مثلا یکی سر کوچه منتظر از راه رسیدن یار میماند، یکی دیگر میرفت بالای شهر بستنی میخورد و برمیگشت، آن یکی دربارة سالن پررنگ و نور سینما، فلان حرف را میزد و همینجور.
همة این قصهها راوی اول شخصی داشتند که بعدا به شخصیت اصلی داستانهای پرویز دوایی تبدیل شد. این راوی، معمولا فقط یک ناظر معصوم بود. کاری نمیکرد و چرخی را نمیچرخاند و کاری پیش نمیبرد.
بیشتر فقط تعریف میکرد. با آب و تاب و از ته دل تعریف میکرد. چیزهای زیبای منظرة روبهرویش را جدا میکرد و با جزئیات وصفش را میگفت.
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 8 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 9 |
*مقاله رویکرد ویژه به ادبیات داستانی*
هفته کتاب امسال، با رویکرد ویژه به ادبیات داستانی و در 9 روز برگزار شد. توجه دولت از سالهای گذشته، به این حوزه چشمگیرتر به نظر میرسد.
انتصاب معاونت فرهنگی وزیر کنونی فرهنگ و ارشاد اسلامی و نیز وزارت یک مدعی داستاننویسی در اوایل کار دولت گذشته، خود به خود توجه دستگاه متولی کشور را به این سمت کشانده است.
از طرفی اتفاقات دیگری نیز، چون رشد کمی فعالیت جوایز و جشنوارههای ادبی و انتشار شمارگان بیشتری کتاب در حوزه داستان کوتاه، نمود این واقعیت است که ادبیات ما رو به سوی رشد دارد.
در این باره گفت و گویی با دکتر عباس پژمان- مترجم انجام شده است که در ادامه میآید.
سرزمین های گوناگون، هر کدام به گونهای عصری از شکوفایی ادبیات داستانیشان را تجربه کردهاند. شما فکر میکنید با توجه به توجه مردم، نگاه دولت و... روزهای خوب ادبیات داستانی ما فرا رسیده است؟
ببینید همان طور که گفتید، معمولاً هر کشور یا زبانی یک دوره شکوفایی ادبیات داستانی داشته است. واقعیت این است که ما نداشتهایم. بنابر این احتمال این که داشته باشیم خیلی زیاد است. منتها باید شرایطش فراهم شود.
و اولین شرطش این است که وسیله چاپ آثار نویسندگان فراهم شده و به کار نویسنده اهمیت داده بشود. خوشبختانه کارهایی شده و باید بشود و اگر این اتفاقات روی دهد احتمال این که در سالها و دهههای آینده یک دوره شکوفایی در ادبیات داستانی داشته باشیم خیلی زیاد است با توجه به تغییر و تحولاتی که در یک سال گذشته رخ داد، داستانهای زیادی چاپ نشد.
امیدواریم که این دوره به سرعت سپری شده و زمینهای فراهم شود که آثار داستانی هم چاپ شده و هم وسیله توزیع آن فراهم بشود.
فرمودید باید شرایط بهتری برای توزیع و روند اخذ مجوز نشر پیش گرفت و معتقدید که کندی این روند به ادبیات داستانی و ترجمه ما لطمه میزند. فکر میکنید چه راهکاری وجود دارد؟ دولت به عنوان متولی فرهنگی کشور و مردم و فرهیختگان چه نقشی دارند؟
میشود توزیع را نیز تا حد زیادی درست کرد و کتاب را در شهرستانها به دست خواننده رساند. در تهران این اقدام شهرداری- کتابفروشیهای زنجیرهای شهر کتاب- اقدام مهمی است. الان قسمت عمدهای از کتابها را همین کتابفروشیها میفروشند.